سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
نوشته شده در تاریخ 91/11/3 ساعت 3:16 ع توسط fereshteh falahati



گراهام لعنتے عزیز !

تلفنے که زنگ نمے خورد که نیازے


به اختراع نداشت !!


حوصله ات سر رفته بود


" چسب ِ قلب " اختراع مے کردے ؛


مے چسباندیم روے این ترک هاے قلب ِ صاحب مرده ـمان


و غصه ے زنگ نخوردن ِ تلفنے


که اختراعش نکرده اے را


نمے خوردیم !!


ساده بگویم گراهام بل عزیـــز !


حال ِ این روزهاے مرا ، تــو هم مقصرے











  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ